مقاله مرمت و معماری 33 ص با فرمت WORD
مفهوم مرمت
مباني نظري مرمت
مرمت معماري، روشي ويژه براي مهيا سازي زمينه جهت ارزيابي آثار و ابنيه گذاشته است که گاه با دخل و تصرف در بنا تغييرات بصري ايجاد مي کند. مباني نظري مرمت، متکي بر اصولي است که در قرن نوزدهم مدون و ارائه گرديد. هدف عمده آن عبارت بود از نزديک کردن اثر معماري به فضاي تاريخي خود ؛ در اين راستا ايجاد شرايط لازم جهت استقرار بنا در محيط و فضايي که شکل گرفته است با لحاظ کردن روابط آن با فرهنگ، سليقه و ذوق زمان بنا، ضروري است. از سوي ديگر مرمت معماري عبارت است از ايجاد شرايطي که بنا بتوانند مجدداً زندگي يافته و بعنوان عضوي ارزشمند و تکميل کننده از دنياي زمان ما، در حيات آن مشارکت فعل داشته باشد، ضمن اينکه هويت شکلي و الگوي زمان تاريخي خود را حفظ و ارائه مي کند. اين تفکر به عنوان يک مباني نظري، حاصل يک نگاه تحليلي و نقادانه در هنر است که با شاخص کردن تفاوت بين زمان حال و گذشته امکان معرفي زمان گذشته را فراهم آورده و آن را به مقياس تاريخي خودش بر مي گرداند. بي ترديد ارحجيت نگاه تاريخي، فلسفي و نقادانه، تحويلي اساسي در همه زمينه ها ايجاد مي کند، که معماري اصيل بنا را با يک شيوه حسي از اقدام خلاقانه جديد متمايز مي گرداند. از زماني که اقدام ما در زمان حال مي خواهد با استفاده از روشهاي خاص خود به معرفي گذشته بپردازد، درست از لحظه ضرورت احترام به گذشته شروع مي شود. و در واقع در نتيجه اين نگرشي است که حفاظت بنا مطرح مي گردد. با اين پيش فرض که بنا داراي ارزشي تاريخي، کالبدي با محتوا و پيام فرهنگي، اعتقادي است و از اين لحظه به بعد بناي معماري حائز شرايط جهت انتقال به آينده مي گردد. در نتيجه روند برنامه ريزي و کار ما مستلزم مباني نظري و ابزارهاي فني مشخص شده و در واقع عمل معمار، مرمت کار براي پيوند گذشته بر حال، يک عمل هنري تلقي مي شود و تا زماني که زنده و پوياست، داراي حيات خواهد بود، که يکي از رموز کار هنري تضمين تداوم اين پويايي و حيات زنده است. بنا بر اين مرمت معماري يک عمل آگاهانه در دو بعد نقدي و خلاق مي باشد. نگاه عمده آن به تاريخي است که آميخته با اعتقاد و فرهنگ است و اين کالبد را مانند مصداقي عيني از کنش هاي اجتماعي مي بيند
چرا مرمت مي کنيم؟
يکي از سوالات اساسي که حول و هوش مرمت پيش مي آيد اين است که چرا و به چه خاطر به مرمت بناها و يا به طور کلي به مرمت ثروتهاي فرهنگي مي پردازيم؟
جوابهاي گونه گوني مي توانيم داشته باشيم نخست آنکه، به همان دليلي که علوم انساني را پي گيري و فرا مي گيريم يعني خود شناسي ومعرفت شناسي و اينکه به هويت تاريخي خود دست يابيم. به خصوص در سرزميني مثل ايران که مکتوبات کمي در اين باره داريم که اين خود به روحيه و طرز تفکر مشرقي برمي گردد که در اين نوشتار مجال پرداختن به آن نيست، مي تواند مهم و قابل بررسي باشد.
دوم، دستيابي و حفظ و نگهداشت آنچه به عنوان ارزش مي شناسيم و تحويل آن به آيندگان تا آنان نيز در خور و شايسته خودشان از آنان بهره ببرند. و بتوانند با آگاهي از گذشته خويش حال و آينده خود را بهتر رقم زنند.