پیشینه تاریخی قلعه سازی در ایران :
قلعه ها را از نظر محل استقرار میتوان به دو دسته عمده تقسیم میکرد :
الف- قلعه های کوهستانی
ب- قلعه های دشتی یا جلگه ای
در اینجا به بررسی قلعه های کوهستانی میپردازیم :
انسان در طول زندگی خویش بر کره زمین، از هر مامنی برعنوان آشیانه استفاده کرده است. در گستره این سرزمین پهناور، رشته کوههای بلند و سربه فلک کشیده دیده میشود که گویی باد و ابر و رود و دشتهای سر سبز را به دامن گرفته و بر رخدادهای طبیعت سرکش نظاره میکند. بر شانه این کوههای بلند، دست انسان آشیانه هایی بنا کرده است که (( قلعه های کوهستانی )) نام گرفته و نمونه هایی چند از آن، در لابلای صخره ها، کوهها و دره ها به یادگار مانده است. از دیرینه ترین ایام آنان که بر دامان سبز طبیعت، سایه امنی نمییافتند، به آغوش خلوت و امن کوه پناه برده و بر فراز صخره های آن مامنی میساختند که استواری این طبیعت سرسخت را دوچندان میکرد تا دشمن مهاجم بر آن دست نیابد و پای غیر به آن نرسد، چرا که جان، مال، ایمان و اعتقاد خویش را در آن پاس میداشتند و به همین منظور به دیوار و برج و در و دروازه اس میآراستند.
هرچه توشه عزیزتر دست تجاوز درازتر و هرچه دست تجاوز درازتر قامت قلعه استوارتر.
,
مرز سیاسی شهرستان خمین
این شهرستان از طرف شمال به اراک و شازند، از مشرق به محلات از جنوب به گلپایگان و از مغرب به الیگودرز محدود است. مرکز آن شهر خمین و وسعت آن ۲۲۵۰ کیلومتر مربع و ارتفاع از دریا ۱۸۱۵ است. این شهرستان در محل اتصال به استان مرکزی، لرستان و اصفهان قرار دارد.
در ساختن این گونه قلعه ها، اصل آن بود که مکان موافق باشد و بنا مناسب. مکان موافق را در شکل طبیعی پستی و بلندیهای صخره ای که دسترسی به آنها غیرممکن ویا بسیار دشوار بود مییافتند و بنای مناسب آن بود که با حمله های سخت و محاصره های طولانی از پای در نیاید .
در طرح این قلعه ها هیچ الگو و نظم هندسی وجود نداشت از این رو تنوع قلعه ها در مناطق کوهستانی چنان است که میتوان گفت، هیچ قلعه ای را نمیتوان یافت که طرحی همسان قلعه دیگری داشته باشد. به بیان دیگر تنوع طرح این قلعه ها به شمار خود آنها است .
در جنوب غربی ماکو در منطقه ( داوز ) یکی از کهنترین دژهای کوهستانی قرار دارد. این دژ پنج هزار ساله دیرپا که اینک فرسوده و فرتوت، اما راست و پابرجا ایستاده است، نمونه اولین دژهای کوهستانی این سرزمین را به نمایش گذاشته است .
به فاصله نزدیک از قلعه داوز، روددی بر سینه دره خرم و سرسبز جریان دارد که از پای صخره های بلند میگذرد و به میان کشتزارها و مراتع وسیع جلگه بسطام میخزد .
بر بلندای یکی از صخره های مشرف بر این دره، قلعه کوهستانی دیگری آرمیده که به قلعه بسطام معروف است و نمونه پیشرفته و منسجم تری از قلعه های کوهستانی به شمار میرود. سه هزار سال پیش، لاشه سنگهای کوچک و بزرگ را بدون هیچ ملاتی بر هم چیده و انبوهی از پی ها، باروها، ورودیها و اتاقها را پدید آورده اند. هرچند امروز ار آن همه عظمت، شکوه و جلال جز توده های پراکنده سنگ چیزی باقی نمانده است، اما در همین پراکندگی وبه هم آمیختگی، هنوز ترکیب متوازن خطوط و اشکال هندسی، بر سطح طبیعی نامنظم صخره خودنمایی میکند .
از قلعه های مهم دیگر کوهستانی، قلعه دختر قافلانکوه میانه است. این دژ بلند کوهستانی روزگاری بر یکی از راهها و پلهای مهم ارتباطی تسلط داشته و به محافظت از آن میپرداخته است .جز صخره ها، پرتگاهها و نقاط صعب العبور، هرجا که شکاف طبیعی صخره هشدارنفوذی میداد، بارویی بپا خاسته مییابیم که حریم قلعه را ایمن میکرد، آن گونه که حتی پای سبز طبیعت نیز نمیتوانست جز گامی چند، به آن نزدیک شود .
تنها مسیر ممکن برای صعود به قلعه راه بزرو و صعب العبوری بود که گذر از فراز و نشیب آن، حتی برای مشتاقان امروزش که سازوبرگ و اسلحه هم ندارند همتی درخور کوه میطلبد. این گونه بود که این سنگ و ساروجها و این برج و باروها خواب آرام حاکمان و فرمانروایان را به کابوس وحشتناک بدل میکردند.
دژهای کوهستانی شامل بخشهای ویژه و متعددی میباشند که در این نوشتار به دسته ای از آنها که دارای عمومیت و اعتبار بیشتری هستند، اشاره میشود. نخستین بخش دژهای کوهستانی، حصا، بارو یا دیوار خارجی آن است که در فواصلی مناسب برجهایی برای نگاهبانی داشته است. باروها در قلعه های سهل الوصول تمام محیط قلعه را در بر میگرفته اند و برجها نیز در فواصل معین و منظم تعبیه میشد. اما در قلعه هایی که در بالای صخره های سخت و غیر قابل صعود قرار داشتند، تنها در نقاطی ایجاد میشد که امکان عبور و دسترسی به قلعه وجود داشت.
در اینگونه قلعه ها برجها در مکانهایی شاخته میشد که نتواند منطقه وسیعی را در میدان دید داشته باشد و علاوه بر آن جلو مهاجمان را سد نماید، قطر این باروها در نقاط مختلف و قلعه های گوناگون متفاوت بوده و بطور متوسط حدود ۳ متر قطر داشته اند. برجها عموما مدور یا چند ضلعی و دو یا سه طبقه بوده اند. بر بالای برجها و دیوارها کنگره هایی ساخته میشد تا مدافعان قلعه بتوانند در پس آن پناه گرفته و از روزنه ها و دیدگاه ها به سوی مهاجمان، تیراندازی نمایند.
در بیرون برج و بارو، گاه برای امنیت بیشتر، راه سخت و پیچ در پیچ صخره را با دیوارها و دروازه های دیگر سد میکردند و دروازه اصلی را پشت این استحکامات و در نقطه ای بلندتر منظور میداشتند .( در قلعه گردکوه دامغان، این حصارها و باروها در پنچ ردیف ساخته شده اند که دوتای آن در پایین صخره و سه تای دیگر، کوه را به سه طبقه تقسیم کرده اند و قلعه اصلی بر بلندترین نقطه کوه قرار دارد ).
اگر موقعیت کوه اجازه میداد، متناسب با اهمیت قلعه، فاصله بین دروازه اصلی و فضای داخلی دژ به گذرگاهی تنگ، باریک و طولانی مجهز میشد که گاه چند پیچ میخوردئ و از دروازه هایی چند میگذشت. به این موانع و معبر، گاه سایه هول انگیز پرتگاهی بلند نیز اضافه میشد.
تنها با عبور از این همه در و دربند بود که انسان میتوانست به محوطه داخلی دژ که مامن و جایگاه استراحت و سکونت دژ نشینان و محل تاسیساتی چون انبارهای آب و غذا، اسلحه خانه و نیایشگاه بود راه یابد.
در برخی از قلعه های کوهستانی، دسترسی به محوطه اصلی دژ یعنی محل حاکم یا فرمانده با پیمودن راه یا صعود از صخره غیر ممکن بود در چنین قلعه هایی میبایست افرادی از بالا طناب یا نردبانهای چرمی را که یک سر آن در سطح قلعه میخکوب شده بود به پایین بیندازند تا شخصی که قصد صعود داشت بوسیله آن خود را بالا بکشد .در بالاترین بخش قلعه (( وشاق نطنز )) میتوان آثار و بقایای میخ ها و سوراخ های این گونه نردبانها و طنابها را به خوبی دید.
سربازخانه : سربازخانه ها در قلعه های کوهستانی، مفهومی غیر از آنچه در ذهن ما است دارند، زیرادر قلعه های کوهستانی سربازان و نگهبانان همان ساکنان قلعه هستند که در نوبت نگهبانی خود به آنجا مراجعه کرده و از خانه خود فاصله چندانی نمیگیرند. این خانه ها در حدفاصل میان حصار یا بارو با حصارهای داخلی و دژ و ارگ قرار داشته و عموما بصورت اتاقهای تو در تو ایجاد میشدند.
افراد عادی قلعه نشین ومزدورانی که برای کمک به قلعه نشینان اجیر شده ویا به آنها میپیو ستند، در این اتاقها زندگی میکردند .برای این افراد ،برخی از بناهای عمومی ،نظیر آب انبار،نزدیک محل مسکونی آنها ودر جاهای مناسب ایجاد میشد،ولی اسلحه،غذا وبقیه ضروریات روزمره به صورت سهمیه روزانه تحویل آنها میگردید.
این افراد در تصمیم گیری ها دخالتی نداشتند. به عبارتی دیگر حق امر و نهی نداشته و مطیع ارگ نشینها بودند. وظیفه آنها نگهبانی از قلعه، دفع مهاجمان و انجام ماموریت های شبانه در روستاها و شهرهای اطراف جهت تهیه مایحتاج و مازومات قلعه نشینان بود.
نمونه این خانه ها را در پیرامون قلعه گردکوه، قلعه دختر کرمان، قلعه ضحاک عجب شیر و قلعه وشاق نطنز میتوان مشاهده کرد.
خانه های قلعه نشینان :
این خانه ها عموما در سطح بالای قلعه، بین سربازخانه و ارگ ساخته میشد و محل سکونت افراد اصلی قلعه، نظیر فرماندهان و سرداران بود. باید توجه داشت که خانه های قلعه با آنچه که بعنوان خانه در شهر، روستا و دشت میشناسیم وتفاوت است و دارای اجزائ و قسمتهای مختلف نیست.
در قلعه های کوهستانی، مفهوم خانه سرپناهی است که فقط در آن بتوان از گزند سرما و گرما مصون ماند. ابعاد این خانه ها بین ۲ تا ۳ متر طول، ۱ تا ۲ متر عرض و ۵/۱ تا ۲ متر ارتفاع است که در قلعه های مختلف با توجه به وسعت و امکانات آنها متفاوت بود.
ساکنان این بخش از قلعه میتوانستند در قسمتهای مختلف قلعه بجز ارگ که بایستی با اذن حاکم قلعه وارد آن شوند، رفت و آمد نمایند این افراد کار سرپرستی و فرماندهی سربازان و نگهبانان را بعهده داشته و در تصمیم گیری ها دارای نفوذ بوده اند .
ارگ : بخش اصلی دژهای کوهستانی در بلندترین و مناسب ترین نقطه صخره جای میگرفت و معمولا بنای ارگی برای فرمانده دژ بر فراز آن استوار میشد که به لحاظ ارتفاع زیاد و موقعیت ممتازش، بر دورترین گذرگاهها و پلهای منطقه، و دشتهای اطراف و حتی الامکان بر بیشترین سطح قلعه مشرف بود و دید کامل داشت تا بدین وسیله حرکت هر جنبنده ای را مستقیما زیر نظر داشته باشد.
خود در حقیقت یک قلعه کامل و بی نیاز از سایر قسمتهای قلعه و از دست نیافتنی ترین نقاط دژ به شمار میرفت .اگر قسوتهای دیگر قلعه فتح میشد، ارگ آخرین نقطه مقاومت بود. تا آنجا فتح نمیگردید و یا ساگنان آنجا تسلیم نمیشدند، فتح کامل نبود. ارگ قلعه ساروی جنوبی سمنان سالمترین نمونه جهت مطالعه این گونه بناها است.
انبارهای آذوقه : از قسمتهای مهم قلعه، انبارهای ذخیره آذوقه بود که آن را در مخفی ترین نقاط قلعه، زیر اطاقها یا لای جرزهای دیوار ایجاد میکردند. انبارهای آذوقه به دو صورت وجود داشتند. در برخی قلعه ها نظیر قلعه الموت، مطلبق آنچه مورخان نوشته اند و در بخش مربوط به آن خواهد آمد، فضاها و حوضچه هایی در آن ایجاد میکردند و داخل آن حبوبات، غلات و حتی عسل میریختند. در نوع دوم خمره های بزرگ را، نزیر آنچه امروزه نیز در برخی روستاها از آن استفاده میشود در زمین دفن میکردند یا مثل قلعه جلال الدین جاجرم اسفراین، در لابه لای جرزها جاسازی و داخل آن را با انواع خوراکی پر میکردند. انبارهای آذوقه نقش بسیار حیاتی و مهمی در حیات قلعه و قلعه نشینان ایفا میکردند .هرچه اندوخته ها انباشته تر بود، صبر و توان برای مقاومت و مبارزه بیشتر میشد. این انبارها گاهی مایحتاج قلعه نشینان را برای مدت سه تا پنج سال در خود جای میدادند و البته قلعه نشینان نیز قناعت پیشه ساخته و راه و رسم نگهداری حبوبات و غلات و دیگر مواد غذایی را به خوبی میدانستند و از فاسد شدن آنها جلوگیری میکردند.
چاههای آب و آب انبارها :
قلعه نشینان سعی میکردند از نقاط دوردست و چشمه هایی که مشرف بر قلعه بود، آب را از طریق راههای مخفی وزیرزمینی به قلعه هدایت کنند تا بدین وسیله نیاز خود را به این مایع حیاتی مرتفع سازند.در جاهایی که چنین امکانی وجود نداشت چاههایی از سطح قلعه تا زیر آن ایجاد میکردند و بدین وسیله خود را به آب میرساندند. آثار این قبیل چاهها را میتوان در قلعه های مختلف نظیر قلعه گردکوه، قلعه ضحاک، قلعه جلال الدین و دهها نمونه دیگر ملاحظه کرد. علاوه بر اینها در تمامی قلعه ها، سعی میشد از همه فضاهای ممکن سطح کوه و قلعه برای جمع آوری آب و کشاندن آ، به داخل آب انبارهایی که با دیواری قطور و ضخیم و چند لایه آهک و ساروج عایق کاری و اندود میگردید، استفاده کنند و نیاز خود را مرتفع سازند. در قلعه قهقهه مشکین شهر ۱۴ آب انباردر ابعاد مختلف وجود داشته است و در قلعه دختر کرمان آثار ۹ آب انبار بزرگ و کوچک قابل رویت و مطالعه است. در بقیه قلعه ها نیز این نوع آثار وجود دارد. مهمترین آب انبارها در محوطه داخلی دژ و به خصوص در محوطه ارگ قرار داشت. این آب انبارها به وسیله آب باران و برف آبگیری میشد ودر بیشتر مواقع در امتداد یکدیگر و زیر هم واقع بود و بدین طریق آب آنها تصفیه میشد. به این منظور آب سطح قلعه جمع آوری و از آنجا به بالاترین آب انبارها هدایت گردیده، در آنجا گل و لای ته نشین شده و سپس به آب انبار بعدی هدایت میشد .آب انبار اولی پس از تخلیه آب، لایروبی و برای آبگیری مجدد آماده میگردید.
نمونه قلعه کوهستانی نظامی و مسکونی :
قلعه شواز بر دامن بلندیهای مغرب شیرکوه یزد در مقابل روستای عبدالله، نمونه بارز قلعه های کوهستانی است که زندگی مردمتنش امروز در کنار چشمه ها و ساییه درختان آن میگذرد وبر صخره پیش روی آنان قلعه ای است که زمانی خانه نیاکانشان بوده است
قلاع اسماعیلیه، قلاع سارو، قلعه گردکوه، قلعه جلال الدین، قلعه ضحاک، قلعه وشاق نطنز، دژ یا قلعه خانلرخان در همدان، قلعه رودخان فومن گیلان و قلعه پولاد نور کوهستانی مازندران از این نوع قلعه ها میباشند. قلعه های راهداری و ارتباطی : این دسته از قلاع، باتوجه به این نوع کاربردی که داشته اند، نمیتوانستند در نقاط دوردست و در پیچ و خمهای گیج کننده کوهها بنا شوند، بلکه برعکس در جهت و مسیر راههای ارتباطی مهم، در امتداد گذرگاههای مواصلاتی و بر فراز کوهها و تپه هایی که بر یکدیگر اشراف و دید داشته اند و در برخی مواقع که موقعیت طبیعی منطقه ایجاب میکرد بر فراز تپه های داخل دشت بنا میشوند. ساکنان این نوع قلعه ها نگهبانی بودند که وظیفه اصلی آنها رساندن اخبار، تامین امنیت راهها، حفاظت مسافران و بازرگانان و باروبنه آنان از خطر راهزنانو مهاجمان بود. محل قلعه نه جای سکونت آنها، بلکه مکانی برای انجام وظیفه به شمار میرفت. این افراد، روز و شب برفراز برجهای قلعه نگهبانی داده و دیده بانی میکردند و در مواقع لزوم یا علائم مخصوص برای یکدیگر پیقام میفرستادند. آنها در روز با تکان دادن دست یا علامتی ویژه، ایجاد دود، انعکاس نور خورشید بوسیله آیینه و یا اعزام پرندگان نامه بر مانند کبوتر مقصود خود را منتقل میکردند و در شب به کمک روشن کردن آتش، تکان دادن مشعل و در برخی مواقع با ایجاد صدای حیوانات مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند. جگونگی هر یک از علائم، یا نحوه ترکیب آنها، القاکننده مفهومی خاص بود.
بدین طریق ساکنان و نگهبانان قلاع دیگر از خطر احتمالی حماه دشمن، عزیمت یا رسیدن کاروان مطلع میشوند و به نوبه خود قلعه بعدی را آگاه میکردند.
تعداد این قلاع در مسیرهای مختلف و گذرگاههای گوناگون متفاوت بود و گاهی به ۲۰ قلعه میرسید. نمونه روشن و گویای این سلسله قلاع را در مسیرهایی نظیر شاهرود به گرگان، سمنان به ساری، گرمسار ( خوار ) به مازندران و قزوین به رشت و گیلان میتوان مورد مطالعه قرار داد .
در مسیر گرمسار به مازندران بیش از ۳۵ قلعه راهداری و ارتباطی شناسایی شده است.
از ویژگیهای این سلسله قلاع، میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
اولا، در امتداد یکدیگر و معرض دید هم قرار داشته اند .
ثانیا، مانند سایر قلاع از گستردگی و بزرگی زیادی برخوردار نبوده و برخی از آنها در برجی با ملحقات مختصر خلاصه میشدند.
ثالثا، در دامنه کوهی که این نمونه قلعه برفراز آن قرار گرفته میتوان راهدارخانه یا رباط و کاروانسراییرا دید که مسافران و کاروانیان در آن به استراحت میپرداختند. البه باید توجه داشت که در هر ۵ یا ۶ فرسخ که یک منزل محسوب میشد، کاروانسرا و راهدارخانه احداث میگردید و در این فاصله ممکن بود چند قلعه یا برج نگهبانی وجود داشته باشد .
در تاریخ تمدن ویلدورانت به نقل از هر هرودوت آمده است : در پایان هر چهار فرسخ، منزلگاه شاهی و مهمانخانه های باشکوه وجود داشت و راهها همه از جاهای امن و آباد میگذشت.
هر منزل اسبهای تازه نفس آماده بود تا برید ( چاپار ) بی معطلی به راه خود ادامه دهد. به همین جهت بود که برید شاهی فاصله شوش تا ساردیس را در همان زمانی میپیمودندکه اکنون، اتومبیلها میپیمایند یعنی در مدتی کمتر از یک هفته، درصورتی که مسافران عادی از آن زمان، این فاصله را نود روزه میپیمودند.
ریچارد، ن، فرای در این مورد مینویسد : راههای هخامنشی را با فرسنگ که اندکی از سه میل بیشتر است ( در حدود شش کیلومتر ) میسنجیدند. این واحد مسافت، مقداری بود که در یک ساعت پیموده میشد و اگر راه، ناهموار و دشوار بود، این مسافت را کوتاه تر میکردند و اگر هموار و آسان بود بلندتر. همین واحد اکنون در افغانستان و ایران همچنان رایج است. در افغانستان فرسنگ مسافتی است که اسبی در یک ساعت میتواند بپیماید. چون از راهها برای بردن بارهای بازرگانی بهره گرفته میشد و نیز در آنها سپاهیان و مسافران آمد و رفت میکردند، از این رو نگهبانانی در آنها گماشته بودند که نامه ها و کالاها را سانسور و بازرسی میکردند .( تا امنیت مورد نظر تامین شود ). آقای دکتر مرتضی احشام در مورد این قلاع مینویسد : در طول جادههای این سرزمین همان طور که قبلا دیدیم، قلاع عظیمی که جایگاه سربازان بوده است، ایجاد شده بود که مانند ژاندارمری امروزی راهها را محافظت میکرد .همچنین منزلگاهها دارای اصطبل مجهز بودند.
قلعه های نظامی سرحدی و سوق الجیشی : موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی و پستی و بلندی سرزمین ایران، به این سرزمین وضعیت استثنایی بخشیده است.
راههای متعدد از دشتها و نقاط کوهستانی آن گذشته و شرق و غرب و شمال و جنوب را به کشورهای متمدن، وسیع و پرجمعیت دنیا متصل میکند. این راهها در طول تاریخ اهمیت خود را حفظ کرده و حکومتهای این سرزمین، برای حفظ امنیت، که امنیت کشور نیز بود، تلاش میکردند.
جاده مهم و حیاتی ابریشم که شهرت جهانی داشته نمونه بارز و آشکاری از این راهها است که نقاط صنعتی، اقتصادی و پیشرفته دنیای زمان خویش را به یکدیگر پیوند میداده است .
در اینجا لازم است، پیش از آنکه به بحث پیرامون قلعه های سرحدی و سوق الجیشی بپردازیم به دو نکته اشاره نمائیم :
اولا، ضروری است در مورد وضع راهها و اهمیت آن بحث کوتاهی داشته باشیم تا ضرورت تامین امنیت آنها بیشتر روشن شود.
ثانیا، شاید سئوال شود که چرا این مطلب در بحث قلعه های راهداری و ارتباطی که پیشتر آمده آورده نشد؟ و اصلا چه تفاوتی بین این دو وجود دارد؟
پاسخ این است که : به نظر میرسد قلعه های راهداری و ارتباطی بیشتر جنبه استفاده داخلی و شهر به شهر و محدود داشته، اما قلعه های نظامی سرحدی و سوق الجیشی، مسئول تامین امنیت کشوری و منطقه ای بوده است. شاید یک قلعه راهداری گاه قلعه نظامی سرحدی هم بوده، اما اهمیت آن را نداشت به عبارت دیگر قلعه های ارتباطی و راهداری جزئی از قلاع نظامی سرحدی را تشکیل میدادند نه همه آنها را
عموما، جاده های ایران، دو ناحیه خاص طبیعی را طی میکنند :
اولا، در برخی نقاط، جاده ها از میان دشتهای وسیع، طولانی و خشک میگذرند، که بعلت آب و هوای کویری و کمبود آب، فاصله بین شهرها و روستاها از یکدیگر زیاد است و نقاط مسکونی در مسیر آنها کمتر وجود دارد. درنتیجه امنیت و آرامش از آن رخت بربسته، و مکان مناسبی برای تاخت و تاز دزدان و راهزنان میگردد .
ثانیا، در نقاطی که جاده در مسیر کوهستانی طی میشود، در گردنه ها و کتلها، چنان موقعیت سخت و خطرناکی دارد که چند تن مسلح میتوانند به راحتی امنیت آن را مخدوش نمایند.
آسیب شناسی و درمان
مقدمه:
اصلی ترین بخش قبل از هر اقدام مرمتی تشخیص ضایعه یا عارضه است. نوع مصالح، پیوند منطقی عناصر ساختمانی ،توضیع مناسب نیروها، مقاومت شالوده ها در مقابل بارهای وارده، تناسب نیروهای داخلی با توجه به توانایی مصالح، حفاظت صحیح کل ساختمان در برابر عوامل خارجی، در حیات و بقای ساختمان محسوب میشود. بنابراین، هنگام بررسی یک بنا یا مجموعه و یا بافت شهری، پرداخت به عواملی که مخل قلمداد میشوند، ضروری است .
کهولت و فرسودگی شرایط مناسبی را برای سایر عوامل مخل فراهم میکند. میزان رطوبت، تغییرات و نوسانات مدام درجه حرارت (روز گرم و شب سرد) و عوامل جوی، همگی مقاومت بنای پیر و فرسوده را تضعیف میکنند. طبعا این مقاومت حد معینی دارد و مجموعه عوامل نام برده مخل ادامه زندگی بنا میشوند.
آسیب و عارضه عدم تعادل عامل مخل
بنابراین مشاهده آسیب و عارضه در بنا دال بر وجود عدم تعادل است که در چنین شرایطی ریشه یابی عامل مخل در دستور کار قرار میگیرد .
به طور کلی، عوامل تخریب بنا موثر واقع میشوند. نحوه تعمیر بنا نیز بستگی به نوع این عوامل را که موجب صدمه دیدن بنا و یا نهاتا ویرانی آن شده اند بررسی کرد و سپس چگونگی تعمیر، حفظ و نگهداری آن را طراحی و اقدام را آغاز کرد .
۱- عوامل موثر در تخریب بنا :
۱-۱. عوامل طبیعی:
مانند رعد و برق، رطوبت ناشی از آب های زیرزمینی یا ریزش باران و برف، سیل، باد، زلزله، عوامل بیولوژیک، تاثیر عوامل طبیعی به نحوه استقرار، تشکل بنا و مصالح مورد استفاده متفاوت بستگی دارد .
۲-۱. عوامل اجتماعی و سوانح:
مانند جنگ، مهاجرت و آتش سوزی .
۳-۱٫ عوامل تخریب مربوط به شیوه خاص زندگی ماشینی :
مانند تاسیسات بنا از قبیل فاضلاب، کانال کشی و غیره.
۴-۱. عوامل تخریب مستقیم به وسیله مردم و حکام وقت :
از جمله میتوان به تخریب حصارها و خندق ها با هدف گسترش شهرها، تخریب بناهای عظیم به منظور استفاده مصالح آنها و همچنین استفاده نادرست از ابنیه قدیمی و دخل و تصرف شدید و نابهنجار در آنها، حفاری ابنیه به منظور گنج یابی، اقدامات بدون مطالعه و برنامه ریزی افرا د خیر به منظور تغییر فشار آبهای زیرزمینی بر اثر حفر چاههای عمیق و پمپاژها.