مقاله مفاهیم ده و روستا 32 ص با فرمت WORD
مقدمه:
تا قبل از جنگ جهاني دوم، جغرافياي روستايي هسته مرکزي مطالعات جغرافياي انساني را تشکيل ميداد. اما پس از آن مطالعات روستايي تا اندازهاي اهميتش را از دست داد و اين دقيقاً با رشد سريع تحقيقات در جغرافياي شهري در تضاد است و چنين تضادي اثرات گسترده مراحل پيشرفت تمدن شهري را خاطرنشان ميسازد.
از پيآمدهاي انقلاب صنعتي، پيدايش شهرهاي پر جمعيت در جهان بود. به اين ترتيب نيازمنديهاي صنعت و بيش از همه تأمين خدمه و ارتباطات مربوط به آن نه تنها موجب پيدايش مراکز پر جمعيت شد که درجه تراکم جمعيت را در سراسر جهان دگرگون ساخت. برخي نواحي مانند آسياي جنوبي و جنوب شرقي ذاتاً پر جمعيت هستند ولي توزيع جغرافيايي اين مراکز تجمع جمعيت، رابطه مستقيمي با درجه صنعتي شدن نواحي جغرافيايي دارد به طوري که پرجمعيتترين شهرها را ميتوان در صنعتيترين مناطق جهان جستجو کرد.
انقلاب صنعتي و به دنبال آن انقلاب جمعيتي، دو نياز اصلي داشتند:
مواد اوليه کشاورزي بيش از پيش براي مصرف صنايع جديد.
مواد غذايي به مراتب بيشتر براي جمعيت افزايش يافته و پر مصرف جديد.
اين دو نياز از آغاز انقلاب صنعتي تا به امروز نه تنها کاهش نيافته که افزوده تر نيز شده است و جوامع پيشرفته ناگزير به تأمين و تابع آن ميباشند. دو نيازي که در بالا به آن اشاره شد سبب گسترش فضاي کشاورزي، بالا بردن هر چه بيشتر توليد و بازده زمين و رويآوري به زراعت علمي و مکانيزه و به گزيني بذر و نهال و بهبود خاک و اصلاح وضع آبياري و خشکاندن باتلاقها و زهکشي و افزايش مصرف کود و سم و مانند آن گرديد.
به اين ترتيب صنعت به کشاورزي، و کشاورزي مکانيزه به صنعت بيش از پيش وابسته گرديد؛ ضمن اينکه تغذيه جمعيتي کثير و در نتيجه تأمين مصرفي بالاتر را عهدهدار شد. سود فراوان کشتهاي تجارتي (مورد نياز جوامع صنعتي) و پيدايش صنايع جديد، بسياري از کشورها را براي انتخاب «کشاورزي يا صنعت» به مطالعه واداشت. سرانجام بحث دربار? اينکه «يک کشور بهتر است صنعتي باشد يا فلاحتي؟» از شکل ابتدايي خويش درآمد و اين واقعيت که کشاورزي ضامن زندگي شهري است و حتي صنعت بدون آن قادر به ادامه حيات نيست به خوبي روشن گرديد. همچنين تأييد شد که مکانيزاسيون و توسعه زراعت بيتوجه به صنعت جديد غير ممکن است. واقعيت جالب توجه ديگر اينکه: صنعت جديد، چهره و سطح زندگي انسان را در نواحي مختلف و درجه تمتع او را از مظاهر رفاه عصر جديد متفاوت ساخته و اختلاف عظيمي ميان نواحي صنعتي و غير صنعتي و شهرهاي بزرگ و کوچک و به ويژه ميان شهرها و روستاها ايجاد کرد تا آنجا که تفاوت ميان سطح زندگي در شهر و روستا به عنوان يک ضابطه در تشخيص درجه پيشرفتگي اقتصادي مورد توجه قرار گرفت. روستاهاي جهان از دورافتادهترين تا نزديکترين آنها هنوز هم اکثراً آثار و نشانههاي يک اقتصاد بسته را ظاهر ميسازند.
از ويژگيهاي يک روستا اين است که قبل از هر چيز فعاليت کشاورزي در آن غالب باشد يعني بيش از پنجاه درصد درآمد ساکنان آن (روستاييان) از طريق کشاورزي (زراعت، باغداري، دامداري، پرورش طيور، پرورش ماهي يا زنبور عسل و ...) تأمين ميگردد. وانگهي روستا ميتواند بدون نياز به شهر به حيات خود ادامه دهد، در حالي که شهر بي وجود روستا و بدون بهرهگيري از منابع آن محکوم به نابودي است.